برشی از کتاب چرا که در دفتر تنهاییت، لحظه به لحظه و واژه به واژه اش بوی غربت می داد نه قربت و حتی در جایی نوشته بودی که:
"اگر زنده ماندم
و یک روز با هم در یک خانه چای خوردیم
برایت تعریف می کنم که این روزها
چقدر سخت و دیر و دور گذشت ....."
و من با بغض، رنجیده ی دلتنگی هایت هستم که بودم و نبودم و چرا در غبار دلتنگی هایت، رهایت کردم...
طراحی و پیاده سازی :